نهالِ کوچک

هر چی که تو روزمره و احساسات و خیالاتم اتفاق می‌ افته رو همینجا می نویسم. 13 سالمه.

نهالِ کوچک

هر چی که تو روزمره و احساسات و خیالاتم اتفاق می‌ افته رو همینجا می نویسم. 13 سالمه.

یه روز عادی تو مدرسه

شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۴۳ ب.ظ

شاید برای شما کسل کننده و تکراری باشه ولی من بازم نکته های جدید و جالب تری از مدرسه دارم.

صدای گفتو گوی بچه ها کلاس رو فرا گرفته.ناگهان معلم از جاش برخاست و گفت:((بچه ها 10 دقیقه وقت دارین مورور کنید بعد از کل کلاس میپرسم)) با این حرف خانوم کلاس غرق سکوت میشود و همه سر ها زیر در حال خوندن کتاب .من به عنوان داوطلب جلو رفتم و بدون استرس تمام سوال هارو جواب دادم اخه راستش معلم کلاس نبود رفته بود دسشویی خخخخخخخخخخ و نمره ی کامل گرفتم.بعد معلم خودش تعدادی از بچه ها رو از زرنگ گرفته تا تنبل  صدا کرد.راستش وقتی از شاگرد های زرنگ(مثل خودم)بلد نمیشدن نا خدا گاه لبخندی رو صورتم ظاهر میشد (وای که من چه قدر بد جنسم) 40 دقیقه به زنگ مونده و من بی کارم و میخوام بنویسم.فقط بنویسم.خیلی دوست داشتم معلمی داشته باشم که درکم کنه نوشته هامو بخونه و تشویقم کنه.البته من نسبت به همه ی این بچه ها خیلییییی بهتر مینویسم(خداییش اعتماد به سقف و نگاه)این بچه ها نوشتن رو استعداد نمیدونن(اخه خنگن)و من رو که مینویسم مسخره میکنن(ولی من از سنگم سخت ترم به دل نمیگیرم)  حالا من تنها موندم با یه خودکار و یه کاغذ و کلی نوشته......

(نکته:وقتی معلم رفته بود دستشویی مبصر کلاس داشت میپرسید)

  • زهرا az

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی